غریب...
حالا مَثَل فصل خزانیِ بهاری
گریه کنم از بهر ضریحی که نداری
صحن تو که دلگیر تر از کنج اتاقی ست
بر روی مزار تو نه شمعی نه چراغی ست
- ۲ نظر
- ۱۰ تیر ۹۶ ، ۱۵:۱۲
- ۶۷۶ نمایش
خوشبختانه امسال آن کسانی که در انتخابات موفق نشدند، از خود ظرفیت نشان دادند، برخلاف سال ۸۸ که عدهای آن مشکلات را برای کشور بهوجود آوردند.
فوا اسفاه من خجلتی و افتضاحی"
وَ
"والهفاه من سوء عملی و اجتراحی
از مناجات تائبين امام سجاد ع
حالا مَثَل فصل خزانیِ بهاری
گریه کنم از بهر ضریحی که نداری
صحن تو که دلگیر تر از کنج اتاقی ست
بر روی مزار تو نه شمعی نه چراغی ست
درمیان هجوم سنگها،کلاه خود ازسربرداشته و زره را زِتن درآورد:
-عابس! دیوانه شده ای؟!
-نعم!"حب الحسین اجننی"(آری.عشق حسین دیوانه ام کرده است!)
*تصویر، یادی از مختارنامه
ابن اعثم کوفی در «الفتوح» نقل میکند:
چون علیا مکرمه مجلله محترمه خاتون الخواتین حضرت زینب دختر پادشاه عرب قدم به دهلیز خانه نهاد،
قمر بنی هاشم شمشیر کشید و فریاد برآورد: غضوا ابصارکم و طاء رؤسکم (مردم چشم ها ببندید و سرها بزیر اندازید)
حوراء انسیه دختر پادشاه عراق خواهر سلطان حجاز بضعه فاطمه زهراء حضرت زینب خاتون علیها سلام الله بیرون تشریف می آورند.
مردم صورت ها به دیوار کرده، سرها به زیر انداختند علیا مکرمه بیرون آمد چشمش به قامت جوانان هاشمی نشان افتاد گریه بر دختر امیر عرب مستولی شد، قاسم دوید کرسی به زمین نهاد علی اکبر دوید پرده کجاوه گرفت عباس بن امیر زانو خم کرد امام حسین زیر بغل خواهر گرفت با این عزت و احترام سوار گردید و بدین ترتیب اردوی کیوان شکوه حرکت کرد و از مکه خارج شد.